هم مصاف

لغت نامه دهخدا

هم مصاف. [ هََ م َ صاف ف / م َ ] ( ص مرکب )هم نبرد. دو تن که با یکدیگر مصاف دهند :
آخرش هم مصاف بشکستم
که سلاحی به جز مجاز نداشت.خاقانی.سکندر وگر خود بود کوه قاف
که باشد که من باشمش هم مصاف ؟نظامی.

فرهنگ فارسی

هم نبرد دو تن که با یکدیگر مصاف دهند
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم