نرمی کردن

لغت نامه دهخدا

نرمی کردن. [ ن َ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) ملایمت کردن. مدارا کردن. تحمل و بردباری نمودن :
جهان مست است نرمی کن که من ایدون شنودستم
که با مستان و دیوانه حلیمی بهتر از تندی.ناصرخسرو.به اخلاق نرمی مکن با درشت
که سگ را نمالند چون گربه پشت.سعدی ( بوستان ).چو نرمی کنی خصم گردد دلیر.سعدی ( بوستان ).نه چندان درشتی کن که از تو سیر گردند و نه چندان نرمی که بر تو دلیر شوند. ( گلستان چ یوسفی ص 173 ). رجوع به نرمی شود.

فرهنگ فارسی

ملایمت کردن مدارا کردن
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم