دانشنامه اسلامی
کتاب، شامل سه قسم است که قسم اول آن، دارای دو فصل و قسم دوم، حاوی سه فصل و قسم سوم، فاقد فصل است. چهار فصل از کتاب « مناقب العارفین و مرآة الکاشفین » افلاکی انتخاب شده و ضمیمه کتاب گردیده است.
گزارش محتوا
فصل اول از قسم اول، درباره اسناد خرقه بهاء الدین ولد و فصل دوم آن، در مورد مقامات بهاء الدین ولد است. فصل اول از قسم دوم، در باره تاریخ ولادت و مدت عمر و فصل دوم آن، در مورد اسانید خرقه و تلقین و اصحاب صحبت و فصل سوم آن، در باب مناقب حضرت خداوندگار (جناب مولانا) است. قسم سوم، در باره اصحاب و خلفای خداندگار است. فصل اول از کتاب «مناقب العارفین»، درباره مناقب مولانا بزرگ بهاء الحق و الدین محمد بن حسین بن احمد خطیبی بلخی بکری و فصل دوم آن، درباره مناقب حضرت سید سردان برهان الحق و الدین حسینی و فصل سوم آن، در مورد مناقب مولانا و فصل چهارم آن، در باب مناقب شمس تبریزی است. تلقین ذکر و خرقه بهاء الدین ولد، متصل است به پدرش، احمد الخطیبی و از او به امام احمد غزالی و از او به ابو بکر نساج و بالاخره منتهی می شود به حضرت علی علیه السّلام و از آن حضرت، به سید المرسلین، محمد مصطفی صلی الله علیه و آله وسلّم . بهاء ولد، عارفی کامل و در همه علوم ظاهری و باطنی، بی نظیر و مقبول و محبوب همه دل ها بود و ریاضات بسیار و مجاهدات بی شمار داشت. وی، در بلخ ساکن بود و هر روز، از اول صبح تا بین الصلاتین به خلایق درس می داد و بعد از نماز دیگر، به اصحاب و ملازمان، معارف و حقایق می گفت. سید برهان الدین محقق ترمذی که از جمله اقطاب بود و ریاضات و مجاهدات بسیاری داشت، مرید وی بود. مولانا جلال الدین مولوی، در بهترین ساعت و خرم ترین طالع، در یکی از ماه های سال ۶۰۴ ق، قدم در عالم وجود نهاد و مدت ۶۸ سال عمر کرد و بالاخره در جمادی الاخر سال ۶۷۲ ق، به جوار رحمت حق شتافت. او از اوایل طفولیت تا اواسط حال، در محضر سید برهان الدین محقق ترمذی بود و سید، حقایق و معارف و علوم لدنی را به وی تعلیم داد و وی را به مقام ولایت رسانید. یکی دیگر از اساتید مولانا، شمس الحق و الدین تبریزی است. مولوی وقتی در دمشق بود، مدتی با محی الدین عربی و سعد الدین حموی و شیخ عثمان رومی و اوحدی کرمانی و صدر الدین قونوی هم صحبت بود و حقایقی را برای هم دیگر بیان می فرمودند.
برخی مناقب مولانا
بیشترین بخش کتاب، به مناقب مولانا اختصاص دارد که به پاره ای از آنها اشاره می شود: ۱. در علوم رسمی، چون اقسام لغت و عربیت و فقه و حدیث و تفاسیر و معقولات و منقولات به غایتی رسیده بود که در آن عصر سرآمد همه علمای دهر شده و در همه فنون اجازات عالی حاصل فرموده بود. ۲. او از ابتدای حال تا انقراض وقت، روز به روز، ریاضات و مجاهدات را مضاعف می فرمود؛ به طوری که یک شب بر پهلو نخوابید و هیچ وقت جامه خواب و بالش نداشت. ۳. وی گرسنگی و جوع را به غایت رسانده بود؛ به طوری که می فرمود: چهل سال تمام در معده من، شب، طعام نخفت. ۴. چون وقت نماز می رسید و متوجه قبله می شد، چهره وی به کلی متغیر می شد و به استغراق و خشوعی بی حد به نماز مستغرق می شد و به کلی به صفات بی چون متصل می گشت و به کرات مشاهده می شد که از اول عشا قیام می کرد و تکبیر می بست و تا اول صبح به دو رکعت نماز مستغرق بود. ۵. مولانا در تقوا شانی عظیم داشت و کلمات عالی در این باب بیان فرموده است. به نظر وی اعلی مقام تقوا آن است که سالک، نظر از ماسوی الله به کلی قطع کند و مشغولی غیر را بر خود حرام محض داند. ۶. اکثر کلمات ایشان، در حالت سکر بیان شده و این مقامی است که چون رجال الله به مقام قرب و وصال می رسند، از غایت لطف و وصال و حسن لقای سبحانی، مست لقای حق می شوند. ۷. در ذکر صفات توحید ، چون در غایت این مقام منزل کرده و به اعلای درجات رسیده بود، لاجرم هر وقتی که به این صفات متجلی می شد، کلماتی بر سیاق عرفای گذشته، از قبیل بایزید بسطامی و حسین بن منصور بر زبان می راند. مؤلف بعد از ذکر مناقب، به مباحثی از قبیل شعرگویی مولانا، نهایت سلوک، کرامات اولیا اشاره کرده و در نهایت، به ذکر انتقال مولانا به جوار رحمت جناب پروردگار می پردازد.
اصحاب و خلفای مولانا
...