داغ بردن

لغت نامه دهخدا

داغ بردن. [ ب ُ دَ ] ( مص مرکب ) محو کردن اثر داغ. || قرین حرمان و دل سوختگی شدن :
بی تو داغ همنشینان زین گلستان میبرم
از سبکروحان چو بوی گل سفر پنهان خوش است.دانش ( از آنندراج ).

فرهنگ فارسی

محو کردن اثر داغ
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال کارت فال کارت فال چای فال چای فال ورق فال ورق فال شمع فال شمع