خاک نمک

لغت نامه دهخدا

خاک نمک. [ ن َ م َ ] ( اِ مرکب ) نوعی از بازی باشد و آن چنان است که چیزی را در توده ٔخاک نم کرده پنهان سازند و بعد از آن خاک را بدو بخش تقسیم کنند و هر بخشی از آن کسی باشد، آن چیزی که پنهان است از بخش هر کس برآید غالب بود و او برده باشد و به عربی این بازی را فیئال گویند. ( برهان قاطع )( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). نام بازی و آن را خیزیده و دوداله و کوها موی نیز گویند. ( شرفنامه منیری ).

فرهنگ فارسی

نوعی از بازی باشد و آن چنان است که چیزی را در توده خاک نم کرده پنهان سازند.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال عشق فال عشق فال سنجش فال سنجش فال تاروت فال تاروت فال چوب فال چوب