حرص نمودن

لغت نامه دهخدا

حرص نمودن. [ ح ِ ن ُ / ن ِ / ن َ دَ ] ( مص مرکب ) حریصی نمودن. حرص زدن : چندان حرص نمود که مر او را ارسلان خان فروگرفت و چنان برادرزاده محتشم را بکشت. ( تاریخ بیهقی ص 197 ).

فرهنگ فارسی

حرص زدن
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تک نیت فال تک نیت فال ماهجونگ فال ماهجونگ فال تخمین زمان فال تخمین زمان فال ارمنی فال ارمنی