امد شدن

لغت نامه دهخدا

( آمدشدن ) آمدشدن. [ م َ ش ُ دَ ] ( مص مرکب ) مراوده. آمدن و رفتن :
همه روزش آمدشدن پیش اوست
که هستند با یکدگر سخت دوست.فردوسی.به آمدشدن راه کوته کنید
روان را سوی روشنی ره کنید.فردوسی.به نزدیک زال آوریدش بشب
بر آمدشدن هیچ نگشاد لب.فردوسی.

فرهنگ فارسی

( آمد شدن ) ( مصدر ) ۱ - آمدن و رفتن . ۲ - مراوده داشتن .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم