اقسام اختیار

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] اختلاف نظریه در مورد اختیار سبب شده است که اختیار چند قسم شود که در ذیل ذکر می شد.
اختیار خالص یا محض که نظریه جمهور معتزله است.
اختیار در اصطلاح این فرقه ، صحت صدور فعل یا ترک از قادر است به دنبال داعی یا عدم داعی که با عدم اعتبار مزبور نسبت به طرفین برابر است و با اعتبار آن نابرابر.
باید در نظر داشت که معتزله ، برخلاف قائلان به جبر ، معتقدند که افعال بندگان مخلوق خدا نیست، بلکه خود بندگان فاعل و احیاناً خالق افعال اختیاری خود هستند؛ بدین ترتیب که خداوند قبل از فعل در بنده استطاعت و قدرتی آفریده که صلاحیت ضدین (مثلاً طاعت یا معصیت ، فعل یا ترک فعل ) را دارد و این قدرت مستقلاً در ایجاد فعل مؤثر است و بنده قادر، به اختیار خود کاری را انجام می دهد یا از انجام دادنش سر باز می زند.
روشن است که قادر نمی تواند ضدین یا اضداد را یکجا به عمل آورد، بلکه یکی را بدون دیگری ایجاد و احداث می کند و قدرت او ممکن است به فعل یا به ترک آن تعلق گیرد، مثلاً به ایمان تعلق یابد یا به کفر .
اما با وجود داعی بر فعل مثل ایمان، فعل صادر می شود و ایمان تحقق می یابد و با وجود عدم داعی بر ایمان یا داعی بر کفر، ترک ایمان تحقق می یابد و کفر ظاهر و صادر می گردد.
گروهی از معتزله صدور یکی از طرفین را از مختار بدون ترجح یکی بر دیگری جایز دانستند و بدین ترتیب به ترجح بلامرجح قائل شدند و برای اثبات قول خود مثال گرسنه ، تشنه یا شخص فراری را آوردند که چون دو گرده نان یا دو ظرف آب یا دو راه مساوی در دسترس آن ها باشد، یکی را بدون رجحان بر دیگری ترجیح می دهند.
اما گروهی دیگر که ترجیح بلامرجح را جایز ندانستند، میان رجحان و علم به رجحان فرق نهادند و گفتند رجحان، چیزی و علم به رجحان، چیز دیگر است.
شاید کسی چیزی را با رجحان اختیار کند ولی علم به آن نداشته باشد.
← نظریه متاخران معتزله
قسم دیگر اختیار، عقیده ای است که متکلمان امامیه بدان قائل اند.
آنها به تأثیر قدرت حادث معتقدند و بر آن اتفاق نظر دارند و بلکه فاعلیت انسان را نسبت به افعالش ضروری می دانند.
ولی نظر به حدیثی که از امام صادق علیه السلام نقل شده است، این قول را در باب اختیار «أمرٌ بین امرین» می نامند.
امام هادی علیه السلام در رساله خود، که در رد جبر و تفویض است، از آن به « عدل » و «منزلة بین المنزلتین» نام برده که مسلّماً مقصود از «منزلتین» یا «امرین» جبرِ مجبِّره و تفویض مفوِّضه است.
بنا بر این قول، خداوند نه انسان را به فعل ارادیش وادار و مجبور می کند به گونه ای که او را قدرت امتناع از آن نباشد و نه او را به کلی به حال خود وامی گذارد، به گونه ای که هر کاری برای او روا و مباح باشد، بلکه به او قدرت و استطاعتی بخشیده که به وسیله آن و به اراده و اختیار خود کاری را انجام دهد یا از آن خودداری کند و در عین حال برای انسان حدود و رسومی تعیین کرده مثلاً به انجام دادن برخی اعمال امر و انجام دادن برخی دیگر را نهی کرده است.
← توضیح نظریه مذکور
بنابراین، به نظر نگارنده و طبق اسناد و مدارک معتبر در این مسئله، میان قول معتزله و امامیه فرقی نیست جز این که برخی از معتزله احیاناً اطلاق لفظ « خلق » و « خالق » را بر انسان روا دانسته و در نتیجه مورد نقد مخالفان خود قرار گرفته اند در صورتی که متکلمان امامیه از آن خودداری کرده و آن را برخلاف اجماع مسلمانان دانسته اند.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم