دانشنامه اسلامی
مدتها، این مسأله که چرا زنان بی فرزند، برابر فتوای علما و قوانین حقوقی، از تمامی دارایی شوهر ارث نبرند، در حالی که قرآن می فرماید: (لهن الربع مما ترکتم، ان لم یکن لکم ولد.). فکر مرا مشغول کرده بود. پس از دقت و بررسی، دیدم، کسی در یک چهارم، مناقشه ندارد، سخن بر سر این است که آیا زن شوهر مرده و بی فرزند، از همه دارایی ارث می برد، یا از اعیان؟ زیرا (ما ترکتم) ظهور در تمامی اموال دارد، نه صراحت.با این حال، فکر کردم، فتوا دادن بر خلاف ظاهر قرآن نیز، به آسانی امکان ندارد. خبر، باید افزون بر تواتر و حجت شرعی بودن، از چنان صراحتی برخوردار باشد که نسبت عموم (ماترکتم) در آیه شریفه، بسان (تکرم النحویین) نسبت به (اکرم العلما) باشد.برای حلّ این مسأله، ابتدا سراغ جواهر الکلام رفتم دیدم نویسنده محترم و نامور آن، به هیچ روی، از آیه شریفه یاد شده، سخنی به میان نیاورده است، ولی افزون بر اجماع بسیار قوی از پیشینیان و پسینیان و ساختن اجماع مرکب، روایاتِ محروم بودن زن از زمین، خانه و… را بیش از حدّ تواتر دانسته و نوشته:(مسأله چنان روشن است که اهل سنت نیز، ما را به چنین فتوایی می شناسند.)و بر سید مرتضی که دیدگاه دیگری دارد و بر این باور است که:(زن، از خود زمین ارث نمی برد، ولی قیمت زمین به وی پرداخت می شود.)به شدت انتقاد کرده و حتی به علاّمه که در مختلف الشیعه، دیدگاه سید مرتضی را نیکو دانسته، اشکال کرده است. در واقع، خواسته بگوید: در این مسأله جای اظهار نظر نیست و همگان، باید مسأله را بپذیرند. به تفسیرهای شیعه مراجعه کردم، در ذیل آیه شریفه، هیچ سخنی از روایتهایی که زن را از زمین محروم کرده اند نبود یا بحث فقهی آن را به کتابهای فقهی ارجاع داده بودند.به مبسوط شیخ مراجعه کردم، دیدم سخنی در محروم بودن زنان از پاره ای (ماترک) وجود نداشت. به کتابهای دیگر فقهی شیخ طوسی، و نوشته های فقهی شیخ صدوق و مفید مراجعه کردم، دیدم دیدگاههای دیگری برگزیده اند، که در بخش دیدگاهها، به آنها اشاره خواهم کرد. در نتیجه، به دست آمد، اجماع تعبدی روشنی که بتوان به آن استناد کرد وجود ندارد. به طور معمول، واژگان روایات را به کار برده اند.درروایات واژگانی چون ( عقار)، (رباع) و… وجود دارد که فقیهان در معنای آنها، اختلاف نظر دارند؛ از این روی، به کتابهای لغوی مراجعه کردم، دیدم اهل لغت نیز، اختلاف نظر دارند.باری، وقتی در عرصه تحقیق، چند اشکال پدید آمد که هر یک به پاسخی در خور نیاز داشت، بر آن شدم تمامی روایات ارث را از آغاز کتاب میراث تا آخر، از کتابهای چهارگانه و دیگر کتابهای روایی شیعی و سنی مطالعه کنم و به تفسیرهای گوناگون مراجعه کنم، تا شاید راه حلی بیابیم.
نکته ها
در ضمن بررسی به نکته هایی برخوردم که می توانست راه گشا باشد، از جمله:۱. روایات بسیاری پیدا شد که به گونه مطلق دلالت می کردند که زن از همه دارایی شوهر ارث می برد.۲. روایاتی وجود دارد که به تعیین سهام پرداخته اند که سهام، با ورود زن به جمع ارث بدان، به ۲۴ و بالاتر می رسید و در پاره ای موارد، مثل، وارثان عبارت بودند از: زن، پدر و دختر، می گفتند:زن، یک هشتم، پدر، یک ششم و دختر، نصف و سهام، از ۲۴ تقسیم می شود؛ سه سهم به زن چهار سهم به پدر و دوازده سهم به دختر اختصاص می یابد و پنج سهم باقی مانده بین پدر و دختر، به نسبت سهام آنان تقسیم می شود.اندیشیدم، چرا این گونه روایات، این چنین مردم را به سختی افکنده اند؟ اگر در واقع، زن تنها از اعیان اموال ارث می برد، باید روایات آنان را راهنمایی می کردند که در مرحله نخست، اعیان قیمت گذاری می شود و سهم زن از آن خارج گردد، سپس باقی دارایی، به آسانی تقسیم شود.با مطالعه این دسته روایات و دقت در آنها، فهمیدم که این روایات نخواسته اند بگویند که زن، تنها از پاره ای از دارایی شوهر ارث می برد.در این جا بود که با دقت، به بررسی روایات هفده گانه که صاحب جواهر، آنها را فوق تواتر دانسته بود، پرداختم، پس از بررسی سندها و منتها و مقایسه کردن سندها و متنها با یکدیگر و راویان و امامانی که از آنان روایت شده، به این نتیجه دست یافتم که بیش تر روایات، یکسانند و روایات هفده گانه به چهار، یا پنج مضمون پایین آمد و پاره ای از آنها نیز، سند صحیحی نداشتند.در برابر این سه چهار مضمون، که پاره ای در محروم بودن زن از غیر اعیان و پاره ای صریح در آن، روایات دیگری، با سند صحیح پیدا شد که با صراحت، سهم زن را از تمامی دارایی شوهر می دانستند، بسان شوهر که از تمامی دارایی زن، ارث می برد.آری، روشن شد که روایات صریح، صحیح و بدون اشکالی که بتوانند، ظاهر آیه قرآن را تخصیص بزنند، وجود ندارند.بله، روایاتی وجود داشت، امّا، معارض داشتند.پس از این بررسیها، به این فکر افتادم که درباره این نکته تحقیق کنم: آیا اگر چند خبر باهم ناسازگار بودند و به کمک برتری دهنده ها (مرجحات)، یا تخییر و … یک دسته را برگزیدیم و به طور کلی از مجموع روایات ناسازگار، به یک مضمون رسیدیم، آیا این مضمون، می تواند ظاهر قرآن را تخصیص بزند؟ برای دریافت پاسخ، به کتابهای اصولی مراجعه کردم و مطلب صریحی در این باره نیافتم، ولی کلام در خور درنگ و توجه در بحثهای اصولی این بود که پیش داشتن خاص بر عام، یا پیش داشتن اظهر بر ظاهر، یک مسأله تعبدی نیست، بلکه از نظر عقل، همین که خاص و عامی از مولای حکیمی صادر شود، به طور طبیعی، خاص و بر عام، اظهر بر ظاهر، پیش داشته می شود.دیدم در بحث میراث زن، گیریم روایات با هم ناسازگاری کنند و به کمک برتری دهنده ها و… مطلبی را برگزینیم، این مطلب، اگر چه از آیه قرآن، خاص تر باشد، ولی قدرت تخصیص را ندارد؛ زیرا، همان گونه که بیان شد، پیش داشتن خاص بر عام، تعبدی نیست.در این نوشتار، برای هر چه بررسی و کندوکاو بیش تر و دقت و درنگ در زوایای مسأله، تلاش ورزیده ایم مطالب گوناگون فقهی، اصولی، رجالی و… را گردآوریم، به امید آن که مفید افتد و گامی کوچک باشد در راه تحقیق بزرگ.
احکام ارث در قرآن
در آیه ۱۲ سوره نساء که خداوند متعال، احکام ارث زن و شوهر را بیان می فرماید، این چهار حکم، به روشنی آمده است:۱. زن بمیرد و فرزندی نداشته باشد، شوهر نیمی از دارایی او را به ارث می برد: (ولکم نصف ما ترک ازواجکم ان لم یکن لهن ولد.)۲. زن بمیرد و فرزند داشته باشد، شوهر یک چهارم از دارایی او را به ارث می برد: (فان کان لهن ولد فلکم الربع مما ترکن.)۳.شوهر بمیرد و فرزند نداشته باشد، زن یک چهارم از دارایی او را به ارث می برد: (ولهن الربع مما ترکتم ان لم یکن لکم ولد.)۴. شوهر بمیرد و فرزند داشته باشد، زن یک هشتم از دارایی او را به ارث می برد: (فان کان لکم ولد فلهن الثمن مما ترکتم.)در دو قسمت نخست، هیچ اختلافی بین فرقه های اسلامی نیست، نه در حکم ونه در موضوع و نه در متعلق آن؛ یعنی همه شوهران از همه دارایی همسران خود، نیم و یا یک چهارم، ارث می برند.امّا در قسمت سوم و چهارم، گروهی از فقیهان قدیم و بیش تر فقیهان جدید شیعه در موضوع و متعلق حکم، مناقشه کرده اند و به سوی دیگری رفته اند و گاهی گفته اند: زن تنها یک چهارم، یا یک هشتم از اعیان را ارث می برد و از زمین و عرصه ارث نمی برد. یا گفته اند: قیمت عرصه و زمین را به ارث می برد، نه عین آنها را. به هر حال، به فراگیری و شمول (ما ترکتم) عمل نکرده اند و یا در اصناف زنان، مناقشه کرده اند و گفته اند: زنی که از این شوهر فرزند داشته باشد، یک هشتم از همه دارایی شوهر را به ارث می برد و اگر از این شوهر بچه نداشته باشد، ولی شوهر بچه دیگر داشته باشد، یک هشتم از اعیان را به ارث می برد و گاهی گفته اند: اگر زن اصلاً بچه نداشته باشد، از اعیان ارث می برد و گرنه از همه دارایی ارث می برد.
مخالفت برخی روایات با قرآن
...