لغت نامه دهخدا ( آبادکرد ) آبادکرد. [ ک َ / ک ِ ] ( ن مف مرکب ) بناکرده. معموره. آبادکرده. ساخته : این نهال نشانده را مشکن مکن آبادکرد خویش خراب.مسعودسعد.
فرهنگ عمید ( آباد کرد ) آبادکرده، ساخته، بناشده: این نهال نشانده را مشکن / مکن آبادکرد خویش خراب (مسعودسعد: ۵۹ ).