جواذب. [ ج َ ذِ ] ( ع ص ) ج ِ جاذب. ( از اقرب الموارد ): و هر کس که اعتزا نه به ولای اوداشت و اِنْتِما نه بحبل هوای او، مترقب جواذب حوادث زمانه بود. ( جهانگشای جوینی ). رجوع به جاذب شود. جواذب. [ ج ُ ذِ ] ( اِ ) طعامی است که ازشکر و برنج و گوشت پزند. ( غیاث اللغات از منتخب ).
فرهنگ عمید
=جاذب
فرهنگ فارسی
جمع جاذب ( صفت اسم ) جمع جاذب طعامی است که از شکر و برنج و گوشت پزند .