لغت نامه دهخدا
جرائر. [ ج َ ءِ ] ( اِخ ) موضعی است به نزدیکی صبح المجدد و جبال صبح :
حموا عالجا الاعلی من اطاعهم
فاجبال صبح کلها فالجرائر.ارطاة بن سهیة.ارقت له و الثلج بینی و بینه
و حومان حزوی و اللوی فالجرائر.ذوالرمة ( از ذیل معجم البلدان ).رجوع به معجم البلدان ، ذیل کلمه صبح شود.