تج

لغت نامه دهخدا

تج. [ ت َ ] ( اِ ) به هندی ، دارچینی راگویند. ( از مهذب الاسماء ). تج بهندی دارچینی است. ( تحفه حکیم مؤمن ). تج دارچینی است. ( فیروزاللغات ).
تج. [ ت ِ ] ( اِخ ) ده کوچکی از دهستان انگهران بخش کهنوج شهرستان جیرفت است که در صد و پنجاه وپنج هزارگزی جنوب کهنوج و شش هزارگزی باختر راه مالرو مارز-انگهران قرار دارد. کوهستانی و گرمسیر است و4 تن سکنه دارد. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8 ).

فرهنگ فارسی

ده کوچکی از دهستان انگهران بخش کهنوج شهرستان جیرفت است که در صد و پنجاه و پنج هزار گزی جنوب کهنوج و شش هزار گزی باختر راه مالرو مارز - انگهران قرار دارد . کوهستانی و گرمسیر است .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم