اسفرنج

لغت نامه دهخدا

اسفرنج. [ اِ ف َ رَ ] ( اِخ ) معرب اسفرنگ است و آن شهری است نزدیک بسغد سمرقند، و مولد سیف است و بعضی گویند قریه ای است نزدیک بسمرقند. ( برهان ). قریه ای است از قرای سغد سمرقند. ( سروری ). یکی از قرای سغد سمرقند و از آنجاست ابوفید محمدبن محمدبن اسماعیل الاسفرنجی. ( معجم البلدان ). رجوع به اسفرنگ شود.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تاروت فال تاروت فال احساس فال احساس فال قهوه فال قهوه فال آرزو فال آرزو