لغت نامه دهخدا
ارپا. [ اَ ] ( ترکی ، اِ ) بترکی شعیر است. ( فهرست مخزن الادویه ). و امروز آرپَه و آرپا گویند.
ارپا. [ ] ( اِخ ) ( خان ) ابن سوسه ( ؟ ). دهمین از ایلخانان ایران در 736هَ. ق. بعد از سلطان ابوسعید در واقع سلطنت مغول از استقلال افتاد و هر کسی در جائی بنای سرکشی نهاد و چون سلطان ابوسعید را جانشینی نبود ارپاخان را که از نژاد تولیخان بود بپادشاهی برداشتند. او بجای تاج و کمر کلاه نمد و تسمه استعمال میکرد و میگفت درخور مردان اینست. خیالات او بد نبود و از کارها که کرد این بود که پادشاه اوزبکان را که زمان ارتحال ابوسعید بدربند آمده بود و بعضی بلاد آذربایجان را مسخر کرده بیرون کرد و دختر الجایتو را بمزاوجت خود درآورد. امیرعلیشاه که از نسل اویرات در دیاربکر بود تمکین پادشاهی وی نکرده با او محاربه نمود و ارپا شکست خورده در اوجان بدست عساکر امیرعلیشاه مقتول شد و بعضی گفته اند در ناحیه سجاس دستگیر شد و امیرعلیشاه بفرمان موسی خان او را بکشت. سلطنت ارپا پنج ماه بود. ( مرآت البلدان ج 1 ص 395 ). و رجوع به ارپای کاون شود.