لغت نامه دهخدا
قوری چای. ( اِخ ) دهی است از دهستان ییلاق بخش حومه شهرستان سنندج ، سکنه آن 1250 تن. آب آن از چشمه. محصول آن غلات. شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان آنجا قالیچه ، جاجیم بافی است.راه مالرو دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5 ).
قوری چای. ( اِخ ) دهی است از دهستان مهربان بخش کبودرآهنگ شهرستان همدان ، سکنه آن 423 تن. آب آن از قنات. محصول آن غلات دیم و لبنیات. شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان آنجا قالی بافی است. راه مالرو دارد و تابستان از سیف آباد اتومبیل میتوان برد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5 ).
قوری چای. ( اِخ ) دهی است از دهستان فعله گری بخش سنقر کلیائی شهرستان کرمانشاهان ، سکنه آن 165 تن. آب آن از قنات. محصول آن غلات و حبوب دیمی. شغل اهالی زراعت است و در تابستان عده ای از سکنه برف به سنقر حمل می نمایند. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5 ).
قوری چای. ( اِخ ) ده کوچکی از دهستان سیدلو بخش بانه شهرستان سقز که سکنه آن 25 تن است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5 ).