علی نوری

لغت نامه دهخدا

علی نوری. [ ع َ ی ِ ] ( اِخ ) ابن جمشید نوری مازندرانی اصفهانی شیعی. مفسر و متکلم و حکیم متوفی در سال 1246هَ. ق. او راست : 1- تفسیر سورةالتوحید. 2- حجةالاسلام. 3- حواشی بر اسرارالاَّیات. ( از معجم المؤلفین ).
علی نوری. [ ع َ ی ِ ] ( اِخ ) ابن محمدبن سلیم نوری. مکنی و مشهور به ابوالحسن سفاقسی. قاری و محدث و متکلم بود و در سال 1040 هَ. ق. در سفاقس متولد شد و در آنجا پرورش یافت و در تونس شروع به تعلیم قراآت کرد و به مصر رفت و در سال 1117 یا 1118هَ. ق. در سفاقس درگذشت. او راست : 1- تنبیه الغافلین و ارشادالجاهلین. 2- العقیدة النوریة فی معتقدالسادة الاشعریة. 3- غیث النفع فی القرأات السبع. 4- معین السائلین من فضل رب العالمین. ( از معجم المؤلفین ).
علی نوری. [ ع َ ی ِ ] ( اِخ ) مازندرانی اصفهانی. وی حکیم بود و در اصفهان می زیست و در سال 1247 هَ. ق. درگذشت و جسد او به نجف اشرف حمل گردید. او راست : حاشیه بر شرح ارشادات. ( از اعیان الشیعه ج 42 ص 199 ).

فرهنگ فارسی

مازندرانی اصفهانی وی حکیم بود و در اصفهان میزیست و در سال ۱۲۴۷ قمری درگذشت و جسد او به نجف اشرف حمل گردید
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال حافظ فال حافظ فال تاروت فال تاروت فال آرزو فال آرزو فال شمع فال شمع