سبری

لغت نامه دهخدا

سبری. [ س ُ رُ ] ( اِ )در خراسان امروزی بمعنی سیه سینه یعنی باقری قراست.
سبری. [ س َ / س ُ ] ( ص نسبی ) انتساب اجدادی است. ( از انساب سمعانی ). نسبت اجدادی است. ( لباب الانساب ج 1 ص 529 ).
سبری. [ س َ ] ( اِخ ) ابوبکر سبری بن ابوسبره. تابعی و مفتی مدینه بود. ( منتهی الارب ). و رجوع به ابوبکر شود.

فرهنگ فارسی

ابوبکر سبری ابن ابوسبره تابعی و مفتی مدینه بود
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال درخت فال درخت فال تک نیت فال تک نیت فال ای چینگ فال ای چینگ فال پی ام سی فال پی ام سی