( سابلة ) سابلة. [ ب ِ ل َ ] ( ع ص ) رفته. مسلوک. گویند: سبیل سابلة؛ یعنی طریق مسلوک. ( اقرب الموارد ) ( تاج العروس ). سپرده شده از راه. ( شرح قاموس ). راه پا سپرده و بسیار مسلوک. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). گویند: مرالقوم فی السابلة؛ ای الطریقه المسلوکة. ( ترجمه قاموس ). || ( اِ ) راهگذرانی که از راهی میگذرند. المارون علی السبیل. ( اقرب الموارد ). گروهی که بدنبال حوائج خود در راهی رفت وآمد میکنند. ج ، سوابل. ( تاج العروس ) ( قطر المحیط ) ( ترجمه قاموس ). گروهی آمد و رفت کرده بر راه. ( شرح قاموس ). مسافران و آینده و رونده. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). ابن السبیل ، رونده و آینده. ( صراح من الصحاح ). گروه راهروان. رهگذران. کاروان. ( مهذب الاسماء ) : و آن گزلی خان ، کهن کافری ظالمی است که... در نشابور از قطع طرق و ایذاء سابله تحاشی ننموده. ( المضاف الی بدایع الازمان ص 39 ). سابله. [ ل ِ ] ( اِخ ) دهی است از بخش بستان شهرستان دشت میشان واقع در 8 هزارگزی جنوب خاوری بستان و 8 هزارگزی جنوب راه عمومی سوسنگرد به بستان ، این ده در دشت قرار دارد و گرمسیر است. و از آب رودخانه کرخه مشروب میشود. و محصول آن غلات و برنج است. 500 تن سکنه دارد که از عشایر بنی طرف هستند و به زراعت و گله داری و صنایع دستی و حصیربافی اشتغال دارند. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6 ).
فرهنگ عمید
۱. راه سپرده، راه پاسپرده و مسلوک. ۲. رهگذرانی که از راهی می گذرند، رهگذران، مسافران.
فرهنگ فارسی
دهی است از بخش بستان شهرستان دشت میشان واقع در ۸ کیلومتری جنوب شرقی بستان . در دشت قرار دارد و گرمسیر است . از آب رودخانه کرخه مشروب میشود و محصول آن غلات و برنج است و ۵٠٠ تن سکنه دارد (از عشایر بنی طرف ) که بزراعت و گله داری مشغولند . رفته مسلوک
دانشنامه عمومی
سابله نوعی شیرینی فرانسوی است. این شیرینی در اصل متعلق به شهر کان از استان نرماندی سفلی فرانسه است. شکل سنتی این شیرینی ها گرد و دالبری است که برای براق شدن روی آن را تخم مرغ می زنند. در تهیه این شیرینی از آرد، بادام پوست گرفته و چرخ شده، تخم مرغ، شکر، کره یا روغن، بیکینگ پودر و وانیل استفاده می شود.