زلک

لغت نامه دهخدا

زلک. [زَ ل َ ] ( اِ ) اخگر. زغال افروخته. آتش پاره. ( از ناظم الاطباء ). رجوع به لسان العجم شعوری ج 2 ص 34 شود.
زلک. [ زَ ل َ ] ( اِ ) بمعنی زلو باشد. ( آنندراج ). زالو. علق. ( ناظم الاطباء ). رجوع به لسان العجم شعوری ج 2 ص 35 شود.

فرهنگ فارسی

اخگر و زغال افروخته و آتش پاره

دانشنامه عمومی

زلک (آلمان). زلک ( به آلمانی: Selk ) یک شهر در آلمان است که در اشلسویگ - فلنسبورگ واقع شده است. زلک ۸۱۱ نفر جمعیت دارد.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم