رازح

لغت نامه دهخدا

رازح. [ زِ ] ( ع ص ) هلاک شونده از لاغری. ( از اقرب الموارد ). || شتر افتاده از لاغری. ج ، رُزَّح. ( منتهی الارب ).
رازح. [ زِ ] ( اِخ ) نام پدر قبیله ای است از خولان. ( منتهی الارب ). پدر قبیله ای است از خولان بن عمروبن حاف بن قضاعة که به شام فرودآمد. ( از تاج العروس ).
رازح. [ رِ ] ( اِخ ) نام پدر عاصم محدثی است.( از منتهی الارب ) ( تاج العروس ). رجوع به عاصم شود.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال عشق فال عشق استخاره کن استخاره کن فال نخود فال نخود فال تک نیت فال تک نیت