لغت نامه دهخدا
ده سرخ.[ دِه ْ س ُ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان ولدبیگی بخش ثلاث شهرستان کرمانشاهان. واقع در 12هزارگزی جنوب خاوری نهرآب. سکنه آن 200 تن. آب آن از چشمه های کوچک متعدد راه آن تابستان اتومبیل می توان برد. ساکنین از ایل ولدبیگی هستند. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5 ).
ده سرخ. [ دِه ْ س ُ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان چولائی خانه بخش حومه شهرستان مشهد. واقع در 35هزارگزی شمال خاوری مشهد دارای 550 تن سکنه است. آب آن از چشمه تأمین می شود. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9 ).
ده سرخ. [ دِه ْ س ُ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان پیوه ژن بخش فریمان شهرستان مشهد. واقع در 53هزارگزی شمال فریمان. دارای 847 تن سکنه است. آب آن از قنات تأمین می شود. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9 ).
ده سرخ. [ دِه ْ س ُ ] ( اِخ ) دهی است ازدهستان گرکن بخش فلاورجان شهرستان اصفهان. واقع در 22هزارگزی جنوب خاوری فلاورجان متصل به شوسه مبارکه به اصفهان. دارای 1406 تن سکنه است. آب آن از زاینده رود تأمین می شود. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10 ).