دلوله

لغت نامه دهخدا

( دلولة ) دلولة. [ دُ ل َ ] ( ع مص ) رهنمونی کردن و توفیق راست کرداری دادن. ( آنندراج ). ارشاد کردن. هدایت نمودن. ( از اقرب الموارد ). دلالة. رجوع به دلالة شود.

فرهنگ فارسی

رهنمونی کردن و توفیق راست کرداری دادن.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تک نیت فال تک نیت فال احساس فال احساس فال عشق فال عشق فال ای چینگ فال ای چینگ