حن

لغت نامه دهخدا

حن. [ ح َن ن ] ( ع مص ) بازگردانیدن و بازداشتن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( اقرب الموارد ). || برگشتن. ( تاج المصادر بیهقی ). || بخشودن. || مهربانی کردن. || ( ع اِ ) ترس برکسی یا چیزی از مهربانی بروی. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ).
حن. [ ح ِن ن ] ( ع اِ ) حیی است از جن ، از آن حی اند سگهای سیاه و ارذال جن و کمینهای آن و سگهای جن یا خلقی است میان جن و انس. ( منتهی الارب ). حیی است از جن. ( اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ). گروهی پریان.

فرهنگ فارسی

حیی است از جن گروهی پریان
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال ورق فال ورق فال اوراکل فال اوراکل فال احساس فال احساس فال تماس فال تماس