لغت نامه دهخدا
جهینة. [ ج ُ هََ ن َ ] ( اِخ ) ابن زیدبن لیث ، از قضاعة از قحطان جد جاهلی است. نسبت به آن جهنی میشود. فرزندان او در صعید مصر و بلاد اخیم و حلب فراوانند. ( الاعلام زرکلی ). و رجوع به الامتاع ج 1 ص 199 شود.
جهینة. [ ج ُ هََ ن َ ] ( اِخ ) قلعه ایست به طبرستان. ( منتهی الارب ).
جهینة. [ ج ُ هََ ن َ ] ( اِخ ) نام شراب فروشی که حصین را کشته بود و میگفت :
تسائل عن حصین کل رکب
و عند جهینة الخبر الیقین.
و این مثل شد. رجوع به مجمع الامثال میدانی شود.