لغت نامه دهخدا
جلحاء. [ ج ِ ] ( ع ص ) جِلْحاءة. زمینی که هیچ نرویاند. ( ناظم الاطباء ).
جلحاء. [ ج َ ] ( اِخ ) دهی است به بغداد. || موضعی است به بصره. ( منتهی الارب ). || جایی است در شش میلی غُوَیْر معروف به زبیدیه. ( از معجم البلدان ) ( از مراصدالاطلاع ).