جامور

لغت نامه دهخدا

جامور. ( اِ ) پیه خرمابن. ( منتهی الارب ). || قبر. || جامور الدَقَل ، چوب سوراخی که بر سر دکل کشتی قرار دارد. خشبة الثقوبة فی رأس دقل السفینه المرکبة فیه . دکل عقب سر. ازباب تشبیه آن به جامور کشتی. ( ذیل اقرب الموارد ).

فرهنگ فارسی

پیه خرمابن
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تاروت فال تاروت فال لنورماند فال لنورماند فال ماهجونگ فال ماهجونگ فال احساس فال احساس