تهی دیده

لغت نامه دهخدا

تهی دیده. [ ت َ / ت ِ / ت ُ دَ / دِ ] ( ص مرکب ) تهی چشم. ( مجموعه مترادفات ). کنایه از نابینا و بی بصر. ( آنندراج ) :
روان از دو دیده پسندیدگان
به خاک درت چون تهی دیدگان.خسرو ( ازآنندراج ).رجوع به تهی چشم و تهی و دیگر ترکیبهای آن شود.

فرهنگ فارسی

تهی چشم کنایه از نابینا و بی بصر
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم