ترع

لغت نامه دهخدا

ترع. [ ت َ ] ( ع مص ) بازگردانیدن کسی را. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ) ( از المنجد ).
ترع. [ ت َ رَ ] ( ع مص ) انداختن خود رادر کارهای بزرگ. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || پر شدن. ( تاج المصادر بیهقی ). پر شدن خنور. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). پر شدن ظرف. ( از اقرب الموارد ). پر شدن کوزه یا حوض. ( از المنجد ). || شتافتن به بدی و غضب. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). شتافتن به شر. ( از اقرب الموارد ) ( از المنجد ).
ترع. [ ت َ رَ ]( ع ص ) حوض ترع ، کوز ترع ؛ حوض پرآب. کوزه پرآب. ( ازمنتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).
ترع. [ ت َ رِ ] ( ع ص ) شتابنده به بدی و خشم. ( از منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || پر و مملو. ( از منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). نعت است از مصدر تَرَع. ( از منتهی الارب ).
ترع. [ ت ُ رِ ] ( ع اِ ) ج ِ تُرْعة. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). بمعنی سبزه زار ( از شرح نصاب )، و در کنزاللغات نوشته که ترع بوستانها و درجه ها، و این جمع ترعه است که بالضم باشد. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). رجوع به تُرْعة شود.

فرهنگ فارسی

ج ترعه بمعنی سبزه زار از شرح نصاب و در کنز اللغات نوشته که ترع بوستانها و درجه ها و این جمع ترعه است که بالضم باشد.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال پی ام سی فال پی ام سی فال عشق فال عشق فال نخود فال نخود فال انگلیسی فال انگلیسی