تحسن

لغت نامه دهخدا

تحسن. [ ت َ ح َس ْ س ُ ] ( ع مص ) نیکو شدن. ( اقرب الموارد ) ( قطر المحیط ). زینت دادن و آراستن و نیکو کردن. ( ناظم الاطباء ). زینت گرفتن : هو یتحسن و یتجمل بکذا. ( اقرب الموارد ). || موی ستردن : دخل الحمام فتحسن ؛ ای احتلق. ( اقرب الموارد ).

فرهنگ فارسی

نیکو شدن زینت دادن یا موی ستردن
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تک نیت فال تک نیت فال تخمین زمان فال تخمین زمان فال نوستراداموس فال نوستراداموس فال فنجان فال فنجان