لغت نامه دهخدا
چرا نه شکر کنم نعمت ترا شب و روز
که از تو اختر من سعد گشت و کار بچم.شاکر بخاری.- بچم گرفتن ؛ ترتیب و روش خوش به دست آوردن و منظم و آراسته شدن کار و سرانجام نیک حاصل کردن. ( ناظم الاطباء ). || بامعنی. || ( فعل امر ) امر از چمیدن :
بچم کت آهنین بادامفاصل.منوچهری.و رجوع به چم و چمیدن شود.