لغت نامه دهخدا
گمان مبر که به روی تو ای بهشتی رو
نگه بچشم خیانت کنم معاذ اﷲ.سوزنی.در آن صحرا که او خواهد بتازید
بهشتی روی را قصری بسازید.نظامی.نه آنچنان بتو مشغولم ای بهشتی روی
که یاد خویشتنم در ضمیر می آید.سعدی.به هر محفل بهشتی روی من منزل کجا گیرد
که از رضوان بهشت جاودان را رونما گیرد.صائب ( از آنندراج ).و رجوع به بهشتی رخ و بهشتی سیما شود.