یخ قلیه

لغت نامه دهخدا

یخ قلیه. [ ی َ ق َل ْ ی َ / ی ِ ] ( اِ مرکب )قلیه یخ. یخ به قطعات خرد شده. ( یادداشت مؤلف ).

فرهنگ فارسی

قلیه یخ یخ به قطعات خرد شده
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال فنجان فال فنجان فال ورق فال ورق فال تاروت فال تاروت فال تاروت فال تاروت