گوشت دار. ( نف مرکب ) دارای گوشت. || سمین و فربه و تناور. ( ناظم الاطباء ). بسیارگوشت. پرگوشت. گوشتالود. گوشتالو. - میوه ( کدو، بادنجان ) گوشت دار ؛ که قسمت مأکول میان پوست و هسته آن نیک پر باشد.
فرهنگ عمید
دارای گوشت، پرگوشت، فربه.
فرهنگ فارسی
( صفت ) ۱ - دارای گوشت . ۲ - فربهچاق گوشتالو . یا میوه کدو بادنجان گوشت دار . آنچه قسمت ماکول میان پوست و هست. آن کاملا پر باشد.