کوتاه عمر

لغت نامه دهخدا

کوتاه عمر. [ ع ُ ] ( ص مرکب ) که عمرش کوتاه باشد. کوتاه زندگانی. کوته زندگانی. که مدت حیاتش طولانی نباشد :
یکایک همی پروریشان به ناز
چه کوتاه عمر و چه عمر دراز.فردوسی.و از اینجا گفته اند که عاشقان کوتاه عمر باشند. ( سندبادنامه ص 150 ). درخت شفتالو کوتاه عمرباشد. ( فلاحت نامه از یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). و رجوع به کوته زندگانی شود.

فرهنگ فارسی

که عمرش کوتاه باشد. کوتاه زندگانی
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال انگلیسی فال انگلیسی فال چوب فال چوب فال ورق فال ورق فال شمع فال شمع