کاغ کاغ

لغت نامه دهخدا

کاغ کاغ. ( اِ صوت ) بانگ و آواز کلاغ را گویند. ( برهان ) ( غیاث اللغة ). بانگ و مشغله کلاغ. ( حاشیه فرهنگ اسدی نسخه نخجوانی ) ( اوبهی ). بانگ کلاغ. ( جهانگیری ) ( ناظم الاطباء ). نعیب. قارقار :
ای گرفته کاغ کاغ از خشم ما همچون کلاغ
کوه و بیشه جای کرده چون کلاغ و کاغ کاغ.عسجدی.شد ز لون مختلف چون خانه ٔصباغ باغ
زاغ بیرون شد ز باغ و ماند اندر کاغ کاغ.برهان الدین بزاز ( از جهانگیری ).کاغ کاغ و نعره زاغ سیاه
دائماً باشدبدنیا عُمرخواه.مولوی ( مثنوی ج 5 ص 150 ).|| آواز زاغ. ( جهانگیری ) ( برهان ) ( آنندراج ). || حکایت صوت مرغابی و امثال آن. رجوع به کاغ شود.

فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱ - بانگ کلاغ . ۲ - آواز کلاغ
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم