لغت نامه دهخدا
- چیره کردن بر کسی یا چیزی ؛ مسلط کردن بر... مستولی کردن بر... :
دَرِ خوردنت چیره کن بر نهاد
اگر خود بمانی دهد آنکه داد.فردوسی.- چیره کردن کسی یا چیزی را بر کسی یا چیزی ؛ کسی را بر کسی یا چیزی مسلط کردن :
جهانجوی گفت ای سر انجمن
تو کردی ورا چیره بر خویشتن.فردوسی.