لغت نامه دهخدا
امروز بتو چست شد این کسوت مهرم
چون مدح و ثنایم بخداوند بشر بر.سوزنی. || چست شدن دل ؛ ظاهراً بمعنی سخت شدن و قسی شدن :
بجفا دل منه که چست شود
آنچه بشکست کم درست شود.اوحدی. || چست شدن تن ؛ظاهراً بمعنی چاق و فربه شدن. توانا شدن. قوی و نیرومند شدن :
تن بجاه و بمال چست شود
دین بعلم و عمل درست شود.اوحدی.