چرب زبانی کردن

لغت نامه دهخدا

چرب زبانی کردن. [ چ َ زَ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) خوش سخنی کردن. سخنان شیرین و دلسپند گفتن. شیرین سخنی کردن :
خون درویش به شیرینی و چربی بخورند
سعدیا چرب زبانی کن و شیرین سخنی.سعدی.|| تملق گفتن. چاپلوسی کردن. سخنان فریبنده گفتن : ششم بر درگاه پادشاه چاپلوسی و چرب زبانی کردن. ( کلیله و دمنه ).

فرهنگ فارسی

خوش سخنی کردن . سخنان شیرین و دلپسند گفتن . شیرینی سخن کردن .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم