پیش بودن

لغت نامه دهخدا

پیش بودن. [ دَ ] ( مص مرکب ) مقدم بودن. جلو بودن. اقدم بودن. تقدم داشتن. سابق بودن. برتری داشتن. || وجهه کسی یا چیزی بودن. مقابل و برابر او بودن. منظور نظر او بودن :
نیا را همین بود آیین و کیش
پرستیدن ایزدی بود پیش.فردوسی.رجوع به پیش در معانی مختلفه آن شود.

فرهنگ فارسی

مقدم بودن جلو بودن
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال لنورماند فال لنورماند فال تخمین زمان فال تخمین زمان فال ارمنی فال ارمنی فال چوب فال چوب