پوزش بردن

لغت نامه دهخدا

پوزش بردن. [ زِ ب ُ دَ ] ( مص مرکب ) پوزش کردن :
بنزدیک یزدان چه پوزش برم
بد آید ز کار پدربر سرم.فردوسی.و رجوع به پوزش شود.

فرهنگ فارسی

پوزش کردن
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال قهوه فال قهوه فال ماهجونگ فال ماهجونگ فال سنجش فال سنجش فال رابطه فال رابطه