نخ دادن

لغت نامه دهخدا

نخ دادن. [ ن َ دَ ] ( مص مرکب ) نخ دادن شیره قند و شکر و غیر آن ؛ چون شیره را نیک بجوشانند تا به قوام آید سپس با قاشق قدری از آن برگیرندبه شکل رشته های نخ باشد، گویند نخ داده است. || به درازا کشانیدن دعوی یا جدال کسی را با تحریک کردن او. ( یادداشت مؤلف ). رجوع به کش دادن شود.

فرهنگ فارسی

۱ - ( مصدر ) نخ دادن شیره قندوشکروجز آن چون شیره راخوب بجوشانندتابقوام آید سپس باقاشق قدری از آن برگیرندبشکل رشته های نخ باشدگویند: نخ داده است . ۲ - ( مصدر ) بدرازاکشاندن دعوی یاجدال کسی راباتحریک کردن او.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تاروت فال تاروت فال نخود فال نخود فال تاروت فال تاروت استخاره کن استخاره کن