صیقلی ساختن

لغت نامه دهخدا

صیقلی ساختن. [ ص َ / ص ِ ق َ ت َ ] ( مص مرکب ) روشن کردن. جلا دادن. افروختن :
چهره را صیقلی از آتش می ساخته ای
خبر از خویش نداری که چه پرداخته ای.صائب.

فرهنگ فارسی

روشن کردن
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تاروت فال تاروت فال زندگی فال زندگی فال راز فال راز فال شمع فال شمع