زه زده

لغت نامه دهخدا

زه زده. [ زِه ْ زَ دَ / دِ ] ( ن مف مرکب ) از میدان دررفته. || وارفته و بی حال. ( فرهنگ فارسی معین ).

فرهنگ عمید

ازپادرآمده، از زیر بار دررفته.

فرهنگ فارسی

( صفت ) ۱ - از میدان در رفته . ۲ - وارفته بی حال .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال احساس فال احساس فال ورق فال ورق فال اوراکل فال اوراکل فال فنجان فال فنجان