رزان رزان

لغت نامه دهخدا

رزان رزان. [ رَ رَ ] ( ص مرکب ، ق مرکب ) رنگارنگ :
تا بامداد سوی رز آمد خزان خزان
شد بر مثال دست بریشم رزان رزان.لامعی.

فرهنگ فارسی

رنگارنگ
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال فرشتگان فال فرشتگان فال اعداد فال اعداد فال راز فال راز فال شیخ بهایی فال شیخ بهایی