راست شمردن

لغت نامه دهخدا

راست شمردن. [ ش ِ / ش ُ م َ / م ُ دَ ] ( مص مرکب ) درست انگاشتن ، راست حساب کردن. راست داشتن. راست پنداشتن. || حقیقت و صدق بکار داشتن :
خاطر شاه را چو آینه دان
همه نقشی در او معاینه دان
آنکه تا بود نقش راست شمرد
نقش کژ پیش او نشاید برد.اوحدی.

فرهنگ فارسی

درست انگاشتن . راست حساب کردن .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم