دان کردن

لغت نامه دهخدا

دان کردن. [ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) دانه کردن. جدا کردن دانه های چیزی و بیشتر در انار مستعمل است و گاه در باقلی و انگور و گندم و جو. از هم باز کردن دانه های برخی از میوه ها را. حبه ها را از گوشت جدا کردن ( در میوه چون انار ). حبه کردن.

فرهنگ فارسی

دانه کردن
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تک نیت فال تک نیت فال شمع فال شمع فال تخمین زمان فال تخمین زمان فال جذب فال جذب