خواهش کننده

لغت نامه دهخدا

خواهش کننده. [ خوا / خا هَِ ک ُ ن َ ن ْ دَ / دِ ] ( نف مرکب ) شافع. شفیع. ( مهذب الاسماء ). مستدعی. خواهنده. خواهش کن :
چو بشنید پرویز پوزش گران
برانگیخت از هر سویی مهتران
که باشند خواهش کنان پیش شاه
نبرّد دم و گوش اسب سیاه.فردوسی.|| متوسل. ( یادداشت بخط مؤلف ).

فرهنگ فارسی

شافع شفیع
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال پی ام سی فال پی ام سی فال کارت فال کارت فال ارمنی فال ارمنی فال امروز فال امروز