خامش کردن

لغت نامه دهخدا

خامش کردن. [ م ُ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) ساکت کردن. بیصدا کردن. خاموش کردن :
دیو را نطق تو خامش میکند
گوش ما را گفت تو هش میکند.مولوی.چنان صبرش از شیر خامش کند
که پستان شیرین فرامش کند.سعدی ( بوستان ).

فرهنگ فارسی

ساکت کردن بیصدا کردن
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم