حلق اویز کردن

لغت نامه دهخدا

( حلق آویز کردن ) حلق آویز کردن. [ ح َ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) بحلق آویختن کسی را یا خود را تا خفه شود و بمیرد. آویختن از گلوگاه. در گلو طنابی کرده آویختن کشتن را.

فرهنگ فارسی

( حلق آویز کردن ) بحلق آویختن کسی را یا خود را تا خفه شود و بمیرد
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم